هر چی تو بخوای |
|
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 90/9/30 توسط مایسا
| نظر
بعد از عهدی قرنی گفتم یه آپ بذارم بیچاره مردم گناه دارن یه ماهه میان می بینند هیج خبری نیس
امروزه برای تولید برق ارزان قیمت در سراسر دنیا همه دست به کار شده اند. برای این تولید از هر ابزاری استفاده می کنند تا هزینه ها کاهش یابد و از منابع محدود استفاده شود. منابع ای که در اطراف ما برای تولید برق وجود دارد و ما از آن بی خبر هستیم. نوشته شده در تاریخ جمعه 90/8/27 توسط مایسا
| نظر
آدم خیلی وقتا فکر نمی کنه بلا این قدر به آدم نزدیک باشه مثلا تا حالا چند بار فکر کردید اللان که دارید از خیابون رد می شید یه ماشین بهتون بزنه حالا نمردید قطع نخاع بشید چند بار فکر کردید الان که دارید با یه چاقوی تیز کار می کنید یه دفعه چاقو بزنه یه انگشتتون رو قطع کنه حالا بگذریم امروز من یه بلایی سرم اومد خیلی دردناک نیست ولی تفکر برانگیزه امروز که داشتم دسته جارو رو از جاش در می اوردم( آخه دسته جارو در آوردن قلق داره هر کسی بلد نیست) خب دسته در رفت و خورد تو چشمم البته توش نخورد کنارش خورد وقتی داشتم جاشو نگاه می کردم دیدم فقط یه میلی متر باچشمم فاصله داشته یعنی اگه یه میلی متر این ور تر خورده بود ممکن بود کور بشم بعضی ها ممکنه خیلی راحت از کنار این بگذرند ولی من فکر می کنم به این که فقط یه میلی متر با کور شدن فاصله داشتم به این که چرا خدا می گه ما از رگ گردن به شما نزدیک تریم به این که خدا چه قدر مهربونه که دسته جارو یه میلی متر اونور خورد تا من کور نشم به این که ...
خوب شما چی فکر می کنید؟ نوشته شده در تاریخ شنبه 90/8/14 توسط مایسا
| نظر
کلمه ها و اندیشه ها دارای امواجی نیرومند هستند که به زندگی مان شکل می دهند. ما می توانیم با استفاده از کلمه ها و اصطلاح های مثبت ، انرژی مثبت را بین همه پخش کنیم.برای مثال ما می تونیم از جایگزین های زیر در صحبت هایمون استفاده کنیم : به جای جملاتی از جمله “چقدر چاق شدی؟“، “چقدر لاغر شدی؟“، “چقدر خسته به نظر میآیی؟“، “چرا موهات را این قدر کوتاه کردی؟“، “چرا ریشت را بلند کردی؟“، “چراتوهمی؟“، “چرا رنگت پریده؟“، “چرا تلفن نکردی؟“، “چرا حال مرا نپرسیدی؟” و …. بگوییم” :سلام به روی ماهت“، “چقدر خوشحال شدم تو را دیدم“، ” همیشه در قلب من هستی” و…
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 90/7/27 توسط مایسا
| نظر
نوشته شده در تاریخ جمعه 90/7/15 توسط مایسا
| نظر
نوشته شده در تاریخ شنبه 90/6/26 توسط مایسا
| نظر
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 90/6/22 توسط مایسا
| نظر
برخی افراد عاشق هیجانند ولی به نظر من هیجان نیست که ما را به وجد می آورد بلکه ترس است. کمی فکر کنید! تا به حال سقوط آزاد داشته اید؟ (مثل بانجی جامپینگ)، سوار قطار های وحشت شده اید؟ چه چیزی شما را عاشق این گونه هیجانات کرده؟ به نظر من فقط ترس… رستوران تی اسپوخوز که با هدف شبیه سازی جهنم در شهر Turnhout کشور بلژیک ساخته شد، یک اثر هنری و یکتا در نوع خود بود. معماران و طراحان سازه برای شبیه تر شدن این مکان به جهنم از هیچ راهکاری دریغ نکردند، آن ها افکت های ویژه ی صوتی را در سراسر مجموعه به کار بردند که با ترکیب شدن با افکت های تصویری حس واقعی بودن را صد در صد به مهمانان القا کنند. میهمانان از همان درب ورودی با صدای جیر جیر درب احساس ناخوشایندی پیدا می کنند کمی که جلوتر می روند مه همراه با صدای موش ها، جغد ها و هر صدای دیگری که حس ترس را در شما ایجاد کند باعث می شود شما کاملا بترسید. این صدا ها با جلوه های خاص تصویری و نور پردازی مناسب نوید یک نهار یا شام فراموش نشدنی و صد البته وحشتناک را به شما می دهد. البته فکر می کنم بهتر است قبل از رفتن کمی غذا بخورید چون جام ها و کاسه های جمجمه ای که گاها با رنگ خون هم همراه هستند قطعا اشتهای شما را کور خواهد کرد، البته منوی حشرات رستوران قبلا اشتهای شما را کور کرده است! این رستوران که در سال 1997 توسط کارل هندریکس و بیورن لییز تاسیس شد در سال 2008 تعطیل شد دلیل اصلی تعطیلی هیچ وقت دقیقا مشخص نشد برخی دلیل آن را اقدامات برخی شیطان پرستان در طبقه ی فوقانی می دانند برخی دیدن روح را دلیلی برای تعطیلی و عده ای دیگر تاسیس رستوران دیگری در شهر Zandhoven ! به هر حال این مکان حالا جنبه ی توریستی پیدا کرده و سالانه هزاران گردشگر را جذب خود می کند البته فقط برای عکاسی و نه سرو غذا. نوشته شده در تاریخ دوشنبه 90/6/14 توسط مایسا
| نظر
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 90/6/6 توسط مایسا
| نظر
اشتباه نکنید این همبرگر نیست. یک هاب usb به شکل همبرگر است لامپی با طراحی خاص که در اولین نگاه ذهن بیننده را مشغول می کند! نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 90/6/2 توسط مایسا
| نظر
سلام خوبین چه خبر؟؟؟؟؟ شب های احیا مارو که فراموش نکردین؟ داداش کوشولوی من که احیاها شو گرفته الهی قربونش برم( سو تفاهم نشه داداشم فقط 7 ماهشه) منم به خاطر مامانم که نمی تونست بیرون بیاد با داییم و زن داییم بیرون میرفتم دیشب هم رفتیم خونه ستاره اینا من ساعت 5.5 خوابیدم تا 9.5 تازه اونم باکلی ترس ولرز چون امروز ساعت 10.5 امتحان داشتم داشتم می رفتم سر امتحان هنوز ستاره خانوم در خواب ناز به سر می بردند از امتحان هم که بر گشتم دم می خواست بازم برم پیش ستاره از مامی و ستاره جوووووووون اجازه گرفتم بعد رفتم خونشون انصافا خوش گذشت دو تا فیلم دیدم سوال پیامکی این هفته: کدام فیلم را امروز من دیدم؟ 1. دموکراسی در سن پطرز بورگ 2. اخراجی ها54 3. شیر زنبور 4. روزی که کودک شدم جواب را به شماره پبامک 300000000004000000005000000000.... بزنید و جایزه دریافت کنید
|